آموزش مقدماتی اعتراضات توده ای

آموزش مقدماتی اعتراضات توده ای

روز به روز شاهد اشکال گوناگونی از مبارزه طبقاتی در ایران هستیم
رشد مبارزات ابعاد متنوعی به خود می گیرد
مردم سربلندتر با گام های سنجیده تر در ابعاد وسیع تری به صحنه اعتراضات پای می گذارند
از پرتاب سنگ گرفته تا هر آنچه می تواند وحشت در میان نیروهای سرکوب گر رژیم ایجاد کند ، برای دفاع از خود استفاده می کنند .
در این ویدیو کلیپ وحشت و فرار نیروها ی سرکوب گر در مقابل اراده محکم و خشم توده های معترض بخوبی دیده می شود ، هر چه بیشتر این قیام ادامه یابد مبارزات مردم وارد مراحل عالی تری از مبارزه طباقتی خواهد شد
درود بر مردم بپا خاسته ایران

آموزش مقدماتی اعتراضات توده ای

چگونگی به قدرت رسیدن ارتجاع در ایران

چگونگی به قدرت رسیدن ارتجاع در ایران

یک سال دیگر بنا به تقویم میلادی از عمر ارتجاع گذشت
سفره مردم ایران کاملا خالی است
مافیای قدرت و چپاول یکه تازی می کنند
صندوق انتخابات کلاهبرداران و شیادان در راه است
سیستم کارتون خوابی مسئله مسکن را حل کرده است
وضعیت بحرانی تر از سال های گذشته است
در عرصه جهانی فاشیسم عرضه اندام می کند
خاورمیانه به عرصه نبرد غارت گران بین المللی تبدیل شده است
اوضاع جهان به جهنم واقعی تبدیل شده است
به آسمان ننگرید از آنجا چیزی جزء بمب نصیبتان نمی گردد
اوضاع بد جوری است

گروه ها ، احزاب و سازمان هایی که حتی در حد سر سوزن به انقلاب مردم ایران پشت کردند وبه ضد انقلاب بر آمده فرصت و به اشکالی در تحمیق توده ها نقش ایفا کرده و بدرجاتی با ارتجاع حاکم همکاری کرده اند ، نه تنها تحت هیچ شرایطی نباید اعتماد کرد بلکه با تمام قوا باید توی سرشان کوبید، این بهترین خدمتی است که می شود به مردم کرد
December 31, 2015
چگونه در ایران ارتجاع سیاه به قدرت رسید

 
کنفرانس گوادالوپ خالق جمهوری اسلامی!

کنفرانس گوادالوپ خالق جمهوری اسلامی
در روزهای 4 تا 7 ژانویه (1979) چهار کشور امپریالیستی آمریکا، انگلیس، فرانسه و آلمان کنفرانسی در جزیره گوادالوپ تشکیل دادند. موضوع جلسه آنها بررسی وضعیت سیاسی ایران به دليل اوج گيری انقلاب مردم عليه رژيم شاه بود. آنها در این نشست به این نتیجه رسیدند که دیگر تاریخ مصرف شاه تمام شده و پشتیبانی از او، نتایج ناگواری از نظر اقتصادی و سیاسی برای آنها در برخواهد داشت . از اینرو تصمیم گرفتند که شاه باید از ایران خارج شده و خمينی که از مدتی پيش رسانه‌های امپرياليستی همچون بی بی سی برايش تبليغ می‌کردند به قدرت برسد.

شاه که در سال 1332 طی کودتایی با مديريت سازمان ضدجاسوسی آمریکا (سیا) دوباره بقدرت رسیده بود(1) تا زمان اين تصميم در کنفرانس مزبور در پيشبرد سیاستهای امپریالیسم آمریکا از هيچ جنايتی کوتاهی نکرده بود شاه در نوکرصفتی خود به امپریالیسم آمریکا تا آنجا پیش رفت که حتی کشور را به انبار سلاحهای بی مصرف امپریالیسم آمریکا تبدیل کرده و ثروتهای مملک را در پشتیبانی از شرکتهای امپریالیستی خرج می‌کرد. جدا از حضور قدرتمند هزاران مستشار نظامی آمريکائی در ايران، رژيم شاه دست امپریالیستها در تاراج منابع طبيعی و استثمار وحشيانه توده‌ها را کاملا باز گذاشته بود و به کمک اين رژيم، آمریکا ايران را به جزئی ارگانيک از نظام جهانی امپرياليستی تبديل کرده بود. آمريکا علاوه بر صدور سرمایه، از بانکها و شرکتهای تجاری به عنوان ابزار مهم توسعه حاکمیت سیاسی و
اقتصادی خود با ایران استفاده می‌کرد و بدین ترتیب امریکا با اعمال سیاستهایش بر ایران، تمام زیرساختهای صنعتی و کشاورزی را نابود کرده و ایران را به بازاری برای
کالاهای شرکتهای خود و ديگر امپرياليستها تبدیل کرده بود. البته سیاستهای شاه به این خلاصه نمیشد بلکه همچون ابزاری در دست امپریالیسم برعلیه خلقهای خاورمیانه همچون خلق فلسطین و کُرد و مبارزان ظفار و ... به کار گرفته می‌شد.

چنین سیاستهایی که لازمه آن اعمال دیکتاتوری شديد و سلب آزادی از توده‌ها و به خصوص توده‌های زحمتکش بود نتایج خود را در جامعه نشان میداد که فقر و بیکاری مردم را در منگنه قرار داده و برای حفظ اين وضع نیز یک فرهنگ بسیار ارتجاعی بر جامعه حاکم شده بود تا اين وضع را توجيه نمايد. هر گفته‌ای که بوی مقاومت در برابر دیکتاتوری شاه می‌داد، هر سخنی که از ضرورت مبارزه گفته می‌شد و خلاصه کوچکترین حرکت بر علیه دیکتاتوری، سرنوشتی به جز مرگ، زندان و سلب آزادی در بر نداشت. روشن است که اين وضع قابل دوام نبود به همين دليل هم روشنفکران انقلابی سلاح بر گفته و به رژيم شاه اعلام جنگ نمودند. در تداوم اين مبارزه بود که در سد ديکتاتوری شکاف افتاد. به این ترتیب توده‌ها هر روز و در همه شهرها به خیابان آمده و با شعار مرگ بر شاه" و "مرگ بر آمریکا" هم خشم و نفرت خود را از شرايط حاکم بروز داده و هم تنیدگی رژيم شاه با اربابان امپرياليست‌اش را نشان داده و آماج مبارزه خود قرار دادند. هر روز توده‌ها با گسترش تعرض انقلابی خود، ادامه رژيم شاه را ناممکن کرده و هر چه بيشتر به ميدان آمده و جسورتر می‌شدند و به این ترتیب رژيم شاه را هرچه بيشتر در تنگنا قرار دادند. پاسخ دیکتاتوری طبق معمول سرنیزه بود ولی امواج انقلاب سهمگين‌تر از آن بود که بتوان با سرنیزه آنرا سرکوب کرد و آلترناتیوهای منتخب شاه نیز به دلیل وابستگی آنها به شاه و ناتوانی از پاسخ به مطالبات توده‌ها موثر نبودند. در این دوران وارد شدن سازمانهای انقلابی ــ سیاسی و رواج کمونیسم در بین توده‌ها و جوانان، و امکان یک زندگی انسانی که در دسترس قرار گرفته بود امپریالیسم را به عکس العمل واداشت. امپریالیسم نیز با شناخت از خمینی که دشمنی‌اش با کمونیسم و کارگران و زحمتکشان امر پوشيده‌ای نبود و با توجه به تمکين خمينی به شروط آنها، امپرياليستها وی را برای جانشينی شاه انتخاب نمودند تا به کمک وی که حال او را به عنوان رهبر" انقلاب بر توده‌ها تحمیل می کردند هم انقلاب را سرکوب کنند و هم شرايط را برای تعرض هر چه گسترده‌تر به خلقهای منطقه زير پوشش بنياد گرائی اسلامی مهيا نمايند.
گرچه اين واقعيتی است که قدرت گيری رژيم خمینی و ادامه حاکمیت او با همکاری امپرياليستها و به کمک سرکوب لجام گسيخته انقلاب امکان پذير گشت اما نمی توان واقعيت فریب توده‌ها که سازمانهای سياسی آن زمان در آن نقش بزرگی داشتند را ناديده گرفت. بخش بزرگی از سازمانهای سياسی که نشان دادند نفرت‌شان از سازمانهای انقلابی از دشمنی با رژيم جمهوری اسلامی بيشتر است در این فریب شریک بودند. آنها با توسل به تحليلهائی که رژیم جدید را نماينده "خرده بورژوازی سنتی" و يا "بورژوازی ملی" و يا " ليبرال" جلوه میدادند قدرت بورژوازی وابسته را لاپوشانی کرده، خاک به چشم توده‌ها پاشیده و این حقیقت را کتمان میکردند که خمینی وسیله‌ای در دست امپریالیسم می‌باشد که در کنفرانس گوادالوپ به منظور سرکوب انقلاب انتخاب شده است. امپریالیستها که از ماهها قبل و با ديدن امواج انقلاب توسط بنگاههای خبری خود خمینی را به عنوان آلترناتیو رژيم شاه معرفی کرده بودند در اين کنفرانس تصميم به قدرت گيری قطعی وی گرفتند . آنها به روشنی می‌دانستند که با رهبری این جنایتکار تاریخ، انقلاب را سرکوب خواهند کرد و سرکوب انقلاب معنائی جز اين نداشت که کمونیستها را بکشند، آزادیخواهان را بکشند، زنان مترقی را بکشند، کودکان جسور را بکشند و برای بقای نکبتبار خود هر کس و چیزی را که آزادی را نوید میداد بکشند.

در کنفرانس گوادالوپ که چهار کشور امپریالیستی تصمیم گرفتند تا شاه برود و خمینی بیاید، همه میدانستند چه جنایتی میکنند ولی برای آنها منافعشان اهميت داشت زیرا بورژوازی امپرياليستی فرهنگ و مفاهیم خاص خود را دارد و جنایات خمینی در نزد وی حفظ صلح و دموکراسی معنا می‌يابد ، همانطور که رسيدن
به صلح و دموکراسی برای زحمتکشان الزاماً با نابودی سلطه بورژوازی و هرچیزی که آنرا نمایندگی میکند همراه خواهد بود.
مرگ بر امپریالیسم
مرگ بر تمام جناحهای جمهوری اسلامی
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
1ــ جمله معروف شاه به كرمیت روزولت (Kermit Roosevelt, Jr. ــ مسئول طرح کودتا) پس ز كودتای 28 مرداد سال 1332 چنین بود: " من تاج و تخت خود را مديون خدا،‌ ملتم و شما (امريكا) می‌دانم "

عبداله باوی
ژانویه
2015

 کنفرانس گوادلوپ




بنیاد گرایی اسلامی وسیله ای در دست امپریالیست ها برای توجیه جنگ
بر گرفته از مقاله کریم باوی

 براستی این چه تمدنی است که داعش را می‌سازد؟ چه تمدنی است که طالبان را میسازد و آخوند خمینی را بر توده‌های زحمتکش ایران حاکم میکند؟ آیا این “تمدن” جز قدرت امپریالیسم جنگ طلب است که بقایش به جنگ وابسته است؟ و برای توجیه و راه اندازی این جنگ به دشمن نیاز دارد؟ دشمنی که اگر نباشد آنرا میسازد. در پی همین سیاست است که برای تاراج و به غارت بردن دسترنج و منابع ثروت زحمتکشان، بنیادگرائی اسلامی شکل داده شده و دشمنی خلق گشته که برای نابودی آن جنگ و خونریزی مجاز شناخته شده و زحمتکشانی که بر دریایی از نفت و سرزمینهای  استراتژیک زندگی میکنند آماج جنگها و تجاوزگری‌های امپریالیستی قرار می گیرند
 
بنیاد گرایی اسلامی 



سلاخی و کشتار مردم در اوکراین

سلاخی و کشتار مردم اوکراین

بطور یقین ناتو پشت این ماجراست

فاشیسم تنها خروجی بحران های لاینحل و عمیق جهان پوسیده سرمایه داری است ، سلاخی مردم درهر گوشه از این جهان نا برابرتنها راه حلی ست که سرمایه برای برون رفت از گندآبی که بوجود آورده است در اختیار دارد ، دوره ای که فاشیسم ظهور می کند نشان دهنده آن است که جنگی خانمان سوزدر ابعاد جهانی  در افق در حال پدیدار شدن است 

 فاشیسم در اوکراین به ابزاری تکیه دارد که دولت خوانده می شود ، دولت
 بنا بتعریف ابزار طبقاتی است ،بنا براین دولت ابزار توطئه هم خوانده می شود
تسخیر این دولت بوسیله جناحی از سرمایه که از حمایت های مادی و تسلیحاتی امپریالیسم برخوردار است ، حل بحران جاری در اوکراین را تنها در قالب فاشیسم میسر می داند از این رو سلاخی که یکی از شیوه های شناخته شده فاشیسم می باشد در دستور جناح بر آمده از این الیگارشی قرار می گیرد ، دولتی که بر آمده از این شاخص ها  باشد ناگزیر ابزار این بی نظمی و توطئه خواهد بود 

در اوکراین
دولت حاکم ابزار پست ترین جناح های الیگارشی مالی فاسد و فاشیست بر آمده از توطئه می باشد ، بمباران مردم و به آتش کشیدن جامعه از ویژه گی های این ارگان بر آمده از توطئه است


 چنین دولتی بطور یقین ابزار سلاخی است که در دست یک مشت جنایتکار قرار گرفته است که بوسیله آن هر گونه مطالبه و خواسته توده مردم را با کشتار پاسخ می دهند 

آنچه در شرق اوکراین دارد اتفاق می افتد را باید در این چهارچوب قرار داد

هشدار

این ویدیو کلیپ حاوی صحنه های دلخراشی است دیدن آنرا به همه توصیه نمی کنم


کشتار مردم در شرق اوکراین 


گندی که در اوکراین بپا شده است انقلاب نیست ، تفاوت انقلاب با فاشیسم و توطئه زمین تا آسمان است ، اینکه بعضی از سازمان های پرو ناتو همانند حزب کمونیست کارگری این تفاوت را نمی دانند حرف پوچی است ، این جریانات خود بخشی از این مناسبات هستند از این رو مانند هر جریانی که دل در گرو وضعیت موجود دارند ، تلاش می کنند به توهم پراکنی دست زده و آنچنان تصویر و تحلیلی از اوضاع بدست دهند که با منافع قدرت های حاکم سر ناسازگاری نداشته باشد

اینجا اوکراین است 


اینجا فاشیسم حاکم شده است


سلاخی مردم چه در کردستان ایران باشد و چه در شرق اوکراین و هر جای دیگری ، همه و همه به یک دلیل انجام می شود، سرکوب مطالبات مردم
 June 7, 2014
فاشیسم و سلاخی مردم


کمونیسم کارگری و جشن آدم سوزی در اوکراین


اسناد در همین زمینه


بحث ما بر سر تحزب کمونیسم امروز است و نه فقط انقلابیگری امروز و یا اعتراض و شیوه های اجتماعی مبارزه امروز. اگر مساله همین بود من میرفتم عضو جنبش فمن میشدم. چون رادیکال و امروزی است.
حمید تقوائی

فمن گوشه ای از یک جنبش نوین است که بمصاف اسلام سیاسی ، فرهنگ ضد زن مردسالاری و سرمایه داری میرود. و انصافا باید گفت که فمن یک گروه فمینتستی تا بکنونی است که اینطور شجاعانه و رادیکال به جنگ اسلام سیاسی رفته است.
روزنه

اين گروه برای اولين بار در طول دهه هاى اخير، در بعدى وسيع به صورت ادامه دار و سازماندهى شده اعتراضات برهنه را نه تنها به يك موضوع و در يك كشور بلكه به نقض حقوق انسانى در سراسر دنيا به اجرا در آورده اند و مشخصا مذهب را در سطح وسيعى هدف قرار داده است. به نظر من خصيصه فوق به اعتراضات گروه فمن اهميت خاصى ميبخشد. علاوه بر آن، نوع ضد مذهب بودن اعتراضات گروه فمن ويژگى حتى بيشترى به گروه ميبخشد. فعالين زن فمن در اعتراض به مذهب و قوانين ضد زنش، هيچ تخفيفى قايل نشده اند.
روزنه

نتیجه گیری

 وقتی در کشوری چند نفر فمن به رهبری تیموشنکو فعالیت و اعتراض رو با شاشیدن شروع کردند نباید زیاد تعجب کرد که فاشیست ها امروز در اوکراین قدرت گرفته اند ، ای کاش کادرهای پرو لختی حزب فستیوالی حکمت  همراه با لخت شدن در هر کوی و برزنی می رقصیدند ، می شاشیدند ،  اینجوری همه چیز کامل می شد
 
هیچ چیزی قرار نیست حمید تقوایی را سر عقل بیاورد، گندی که در اوکراین بپا شده است را هنوز انقلاب می خواند
اینجا اوکراین است


اینجا فاشیسم حاکم شده است


ماجدی

ماجدی زن آقا حکمت در باره حزب ساخته و پرداخته اسرائیلی شوهرش چنین می گوید

 حزب اتحاد کمونیسم کارگری دائما سیاست های راست و غیر کمونیستی "حزب کمونیست کارگری" (ح ک ک) را مورد نقد قرار می دهد. اخیرا در مورد قتل عام غزه حمید تقوائى لیدر این حزب مواضعی به شدت راست و ضد انسانى اتخاذ کرد. مواضع رهبری این حزب طی دو سه سال اخیر بیشتر و بیشتر مواضع این حزب را در کنار مواضع پرو اسرائیلی قرار داده است

کسب قدرت سیاسی بشیوه حزب کمونیست کارگری و فمن ها



 وقتی در کشوری چند نفر فمن به رهبری تیموشنکو فعالیت و اعتراض رو با شاشیدن شروع کردند نباید زیاد تعجب کرد که فاشیست ها امروز در اوکراین قدرت گرفته اند ، ای کاش کادرهای پرو لختی حزب فستیوالی حکمت  همراه با لخت شدن در هر کوی و برزنی می رقصیدند ، می شاشیدند ،  اینجوری نه تنها قدرت سیاسی را در اختیار می گرفتند ، بلکه همه چیز بطور کامل حتی نابرابری جنسی هم حل می شد
 


وای بر جامعه ای که معماران فرهنگی اش هنوز در نیافته اند خمینی مسبب همه بدبختی هاست

وای بر جامعه ای که معماران فرهنگش به زانو در آمده باشند

وای بر جامعه ای که معماران فرهنگش بعد از چند دهه جنایت و سرکوب
هنوز در نیافته اند که خمینی مسبب همه این بدبختی ها بوده است

معماران فرهنگی
ایران کشور شگفتی هاست!!!!!

بعضی اوقات لازم است آنچه را که در حال شکل گیری است همانگونه که هست انعکاس داد ، بزرگ نمایی و غلو کردن ، آن اشکالی است که ما به آن عادت کرده ایم و این عادت دلیلی و توجیهی می شود که افق حرکت های اجتماعی را از جوهر آن جدا کرده و بگونه ای مقدسانه به آنچه در حال شکل گیری است نگاه می کنیم ،  بعبارت دیگر حرکت های اجتماعی و اعتراضات بحق مردم را مقدس پنداشته و اشکال عالی تر را به آنها یادوری نمی کنیم ، ما هنوز به مقدسات باور داریم ، بدیل آنچه که هست با اینگونه نگاه کردن متحقق نخواهد شد ، راه درازی در پیش است ، بعد از سه دهه جنایت در ایران چگونه ممکن می شود که هنوز برای خواسته ای بر حق زانو به ناکجا آباد زد!؟


سجده معماران فرهنگی در بازداشتگاه - ایران کشور شگفتی هاست


 حرکت حق طلبانه هر اندازه هم که محق باشد دلالت بر این نمی کند که ضعف ها و اشکالات اساسی آن  باز گو نگردد ، هر چه بیشتراین موارد با  سلاح نقد روبرو گردد ، شانس احقاق حق و پیشبرد اصولی مبارزه افزایش بیشتری خواهد یافت ، تا مادامیکه معلمین ما که معماران جامعه ما هستند به این امر واقف نگردند نه تنها به خواسته خود نخواهند رسید بلکه با نگاهی که ارائه می دهند به بخش های دیگر جامعه هم ضربات جبران ناپذیری وارد خواهند کرد 

اگر سطح آگاهی معماران فرهنگی ما در همین حد باشد که هنوز درنیافته اند که مسبب تمامی بد بختی ها جمهوری اسلامی است ( پلاکارد خمینی ) چگونه باید امیدوار بود که بخش های دیگر جامعه ما فراتر از معماران فرهنگی حرکت و خواسته خود را بدون توهم داشتن به علت همه بدبختی ها سازماندهی کنند !!! 

پرسش این است ، آیا واقعا کسانی که به نا کجا آباد زانو می زنند آنهم بعد از سه دهه جنایت راه درستی را برای خواسته خود پیش گرفته اند یادمان نرود اینها آدم های معمولی نیستند که با کتاب و اندیشه سر و کار نداشته باشند!


کسانی که پای خدا و مذهب را به خواسته بر حقی وارد می کنند این را نمی دانند که خدا و مذهب صاحب دارند ، مشخصات و مختصاتی دارند , هدفی جدا از هدف خواسته بر حق مردم دارند ، آیا فرهنگیان جامعه ما این را نمی دانند ! ، اگر واقعا بدنبال حقوق خود هستند و این حقوق را حتی در همین حد صنفی مد نظر گرفته اند ، تشخیص نمی دهند که صنف خمینی که پرچمش را بر دست گرفته اند صاحب و مالک صنعتی هستند که این صنعت یکی از دلائل عمده ای است که امروز حقوق و مطالبات بر حق مردم ما و معلمین ما را لگد کوب می کند!

آیا با این نوع نگریستن ( استفاده از خروجی هایی که دستگاه امنیتی ایجاد می کند ) به مسائل کلیدی ممکن می شود به همان حداقل هایی که بنام "مسائل صنفی " بدنبالش هستند دست یابند!؟ 
فراموش نباید کرد که هیچ حرکتی مقدس نیست ، حرکت های اجتماعی با نقد شدن راهشان بسوی هدفی که دنبال می کنند هموارتر خواهد شد ، ما همیشه از حرکت های بحق مردم دفاع می کنیم اما این دفاع سبب نمی شود که چشم خودمان را بروی اشکالات آنها ببندیم
البته باید در نظر گرفت ، کشتار وسیع همراه با استبداد و دیکتاتوری حاکم گاهی شرائطی را بوجود می آورد که ما اینگونه با در هم آمیختگی مواجه می شویم باید این امتزاجی که ماحصل این سیستم استبدای در میان مردم و توده ها ایجاد شده است را بگونه ای با آن روبرو گردیم که نا آگاهی بوجود آمده زدوده شود، سخت است اما نتیجه خواهد داد
 معمولا فرهنگ و اندیشه های طبقات حاکم از مجاری مختلفی به جامعه تزریق می شود و مردم زیر تشعشعات این فرهنگ قرار می گیرند بتدریج سموم آن درفضای جامعه به آن درجه ای می رسد که همه به اشکالی مسموم می شوند باز یکی دیگر از خصوصیات انسان ها این است راهی را پیدا می کنند که زنده بمانند همین رفتار دلیلی می شود که فراتر از آنچه بنظر می رسد " که ظاهرا ابدی است " و حاکم بر سرنوشتشان است ،  فراتر روند و دست به فعالیت در جهت بقاء بزنند این خصوصیت دلیلی می شود که در این تنازع ،کنترل بازدارنده را بکناری زده تا شانس بقاء را در امتداد سایکل حیات افزایش دهند ، این جستجو گری و تلاش را هیچ رژیمی قادر به اداره کردن نیست و نخواهد بود
تبادل نظر دو نگاه به حرکت معلمان
اگر کشیشی به ما مراجعه کند تا در کار سیاسی مشترکی شرکت کند و با وجدان وظایف حزبی را انجام دهد بدون آنکه با برنامه ی حزب ضدیت کرده باشد، اجازه خواهد یافت که مراتب سوسیال دموکراتها را طی کند؛ از جهت تضادهای بین ماهیت و پریسیپلهای برنامه های ما و اعتقادات راسخ یک کشیش در چنین مواقعی تنها به خود کشیش و تضادهایی که خود او درک می کند مربوط می شود؛ یک سازمان سیاسی نمی تواند اعضای خود را مورد آزمایش قرار دهد تا ببیند که بین باورهای آنها و برنامه های حزب تضادی هست یا نه. اما، البته، چنین موردی یحتمل استثنا نادری است حتی در اروپای غربی، حال آنکه در روسیه تقریبا ناممکن است. و اگر برای مثال کشیشی به حزب سوسیال دموکرات بپیوندد و فعالیتش در حزب تنها کار در اولویت او جهت تبلیغ دیدگاههای دینی اش در حزب باشد، بی شک باید از مراتب حزبی کنار گذاشته شود. ما نتنها باید کارگرانی را که همچنان بر باورهایشان از خدا پایبندند در حزب سوسیال دموکرات بپذیریم، بلکه باید به عمد آنها را استخدام کنیم؛ ما به شدت مخالف کمترین اهانت به مقدسات دینی آنها هستیم اما آنها را استخدام میکنیم تا ماهیت برنامه های خود را به آنها آموزش دهیم نه آنکه اجازه مبارزه ای فعال علیه مقدساتشان را صادر کنیم. ما در "حیطه" حزب، آزادی عقیده را مجاز می دانیم اما تا حدی که ازادی گروهی مشخص می کند؛ ما مجبور نیستیم که دست در دست مبلغین به تبلیغ دیدگاههای آنها که از سوی اکثریت حزب مردود است بپردازیم.
 

اولا این تعداد در موقعیت کشیش نیستند ، دوما همانند کشیش اعتقادات مذهبی ندارند ، سوما این افراد در بازداشتگاه هستند ، در کلیسا همانند یک کشیش مشغول عبادت نیستند، در این زمینه فراوان تر می شود موضوع را بسط داد ، مورد شما کلیشه ای و در عین حال امری و دستوری است ، حاصل استنتاج و برداشتی همراه با تحلیل از وضعیت مشخص نیست ، حلقه گمشده ای دارد که تا آن حلقه با اوضاع مشخص کلید نخورد از پیش تکلیفش روشن است ،این نگاه بسیار خطرناک است به وضعیت معین ، مشخص و زمینی اتصال پیدا نمی کند ، با این کاپی برداری ها ،  گره ای از جایی باز نمی شود ، نگاه نقادانه برای تبیین باقی نمی گذارد ، چیزی از آن نمی روید ، در زندگی جاری نمی شود، موضوع مهم تر در ارتباط با کارگران گفته شده است نه معلمین ! ، جدل معلم هم کارگر است فعلا بماند،مهم تر از این ها وقتی معلمی هنوز متوجه نیست که خمینی تنها نماینده مذهب در ایران نیست ، بلکه یک پای قدرت سیاسی حاکم بر ایران است،  نقل شما و داستان کشیش به پلاکارد خمینی در دست این معلمین با هم جور در نمی آید 
اگر در نقل قول شما کشیش همان نقش خمینی بعنوان رئیس حکومت و ولایت مطلقه را ایفا می کرد ، روش برخورد بگونه ای دیگر مطرح می شد ، کشیش و مذهب در آنجا عامل فرعی در مناسبات قدرت بیان می شود در ایران خمینی همراه با مذهب  بعنوان هرم قدرت مطرح است ، لاجرم  بیان آن مناسباتی می شود که معلم ، کارگر و... بوسیله آن سرکوب شده و از حقوق اولیه محروم گشته اند ، این آن حلقه ای است که شما سطحی با آن برخورد کرده اید، سر فرود آوردن در مقابل این قدرت بمعنای سر فرو کردن در مهر و نماز نیست !، این مهر و آن نماز در بازداشتگاه ! ، تسلیم شدن به آن مناسباتی است که خمینی مظهر آن است ، پلاکارد مورد نظر ، بیان اعتراض نیست بلکه بر عکس در پروسه تثبیت وضع موجود است ، پیام واقعی اینگونه حرکت ها تسلیم طلبی است

با حضور پر رنگ خمینی جلاد در اعتراضات، چگونه ممکن می شود فضای امنیتی برداشته شود
بر اساس همین پلاکاردها ، مطالبات ، شیوه اعتراضات و...می شود تبیین کرد که جامعه فرهنگی در کجا قرار دارد ، فعلا همین یکی به اندازه کافی  گویاست ، البته ممکن است برای فرد دیگری دو پلاکارد کفایت کند ، نکته این است که حضور خمینی در اینجا تنها یک پلاکارد نیست ، فراتر از پلاکارد است!!!
July 21, 2015

جمهوری کشتار اسلامی جان یکی دیگر از جوانان ما را گرفت



تا کی باید شاهد کشتار مردم باشیم
جمهوری کشتار اسلامی جان یکی دیگر از جوانان ما را گرفت
وقتی جنایت بوسیله قدرت حاکم به امری عادی و روزمره تبدیل شده باشد آنگاه باید به حال مردم ی که چنین جانوران درنده ای حاکم بر سرنوشتشان شده اند گریست
حکومتی که با تابوت بروی کار آمده باشد مردم را به گورستان روانه خواهد کرد
سحرگاه امروز چهارشنبه چهارم شهریور بهروز آلخانى زندانى سیاسى در محوطه زندان ارومیه به دار آویخته شد وقتی فلسفه اسلام با سیاست طبقه حاکم در یک سیستم بهره کشی و تحت سلطه با هم ترکیب شوند نوعی از حکومت ایجاد می شود که پاسخ هر مسئله ای را با گرفتن جان شهروندان جامعه خواهد داد جمهوری بحران آفرین اسلامی از ابتدای روی کار آمدن راه کارش تنها همین شیوه در مقابل مردم بوده است اینگونه حکومت ها نه اینکه راه کارهای دیگری را نمی شناسند بلکه برای روی پا نگه داشتن حکومتی که سرتاسرش را فساد و دزدی در برگرفته است و مردمی درد کشیده و محروم که آماده شورش و واژگون ساختن این سیستم اهریمنی به کمین نشسته اند تا بسآط آنها را برچینند از این رو ناگزیراست که روزمره به مردم ما یاد آوری کند که جمهوری اسلامی هم قدرت اسید پاشی دارد هم قدرت چپاول و هم کشتار!!، این تنها شیوه ای بوده است که جمهوری جنایت کار اسلامی از بدو روی کار آمدن در برخورد با مردم ما پیشه کرده است، جمهوری اسلامی با کشتار و سلاخی است که محبوب قدرت های امپریالیستی شده است همان گونه که داعش در منطقه به عقد دائم این قدرت ها در شرایط کنونی در آمده است، جمهوری اسلامی هم بر پایه چوب دار و سیاست کشتار مردم بوده است که یار غار امپریالیست ها شده است ، اما غافل از این نکته مهم هستند که اینگونه روش ها نه تنها مانع از شورش مردم نخواهد شد بلکه به کینه و نفرت بیشتر و بیشتر دامن زده و سر انجام مردم ما تکلیفشان را با این جانیان روشن خواهند کرد
  جمهوری اسلامی اصلاح شده و نشده به همین چوب تا پایان وفادار خواهد ماند بر همین اساس باید عنوان کرد ته تفکر هر فردی که به ‌" نظام مقدس اسلامی " گره خورده باشد و در سایه قدرت همین نظام به دزدی و غارت مردم ایران وابسته باشد غیر ممکن است که خارج از این قاعده به تفکری دیگر نزدیک شود که با اساس این رابطه تضادی جدی دارد دشمنان مردم گاهی اوغات با لباس اصلاح طلبی وارد صفوف مبارزین راه آزادی می شوند پیش شرط هر گونه تغییر و تحول جدی در ایران و منهدم کردن جمهوری اسلامی باید بدور ریختن هر گونه تفکری باشد که مردم را بسمت قهر انقلابی برای واژگون ساختن جمهوری اسلامی تشویق و هدایت نمی کند ، بساط دار و شکنجه زمانی بر چیده خواهد شد که ذره ای از جمهوری اسلامی و تمام اوباشانش زیر لوای هر اسمی باقی نمانده باشد،جمهوری اسلامی را باید از زیر تیغ قهر انقلابی توده ها گذراند و از همین طریق بدرک واصل کرد گزینه مناسب تری وجود ندارد
یاد و خاطره این جوان دل آور در دل ما زنده خواهد ماند پیش بسوی تدارک مسلحانه قیام توده ها


 بهروز آلخانی
جمهوری اسلامی از دادن جسد این جوان دل آور به خانواده او دچار وحشت شده است ، مادر بهروز می‌گوید آنها در مقابل منزل ما مأمور گذاشته‌اند و اجازه نمی‌دهند حتی برای فرزندم گریه کنم. جمهوری جنایتکار اسلامی در داخل و خارج منزل خانواده بهروز آلخانی حکومت نظامی بپا کرده است

 هر فرد و یا جریانی که کمی دلش با مردم زجر کشیده ما همراه باشد و بیشتر از این نمی خواهد گورستان های بی نام و نشان را " آباد " ببیند ، چاره ای جزء این ندارد که به سرنگونی قهری و انقلابی این حکومت وحشی بپیوندد


در ایران تا مادامیکه جمهوری اسلامی وجود دارد ، به طبع آن" اعدام " هم وجود خواهد داشت البته اعدام کلمه مناسب برای تداعی آنچه جمهوری اسلامی انجام می دهد نیست . آنچه ما با آن روبرو بوده ایم سلاخی و کشتار بوده است ، اعدام یک شکل از این عمل بوده و هست ، در همین صفحه مطلبی هست در رابطه با نه به کشتار مردم ایران ،موضوع تا حدودی باز شده است، از همین رو تنها یک اعتراض در حد نه به اعدام پاسخ مناسب به وضعیت سلاخی در دوره فعلی نیست، این گونه شعار ها از درون بی خاصیت هستند چرا که مردم ما با سلاخی روبرو هستند ، وحشت وسیع حاصل چنین وضعیتی است ، اگر گفته شود داعش اعدام می کند در عین حال که این گفته درست است اما گفته کاملی نیست چرا که آن موقع تمام داعش و خصوصیات سیستم عریان وحشت را باز تاب نمی دهد بهمین گونه است جمهوری اسلامی
 تا مادامیکه ما تصور می کنیم که هنوز وقتش فرا نرسیده در واقع گفته ایم کشتاری که دارد انجام می گیرد هنوز کافی نیست ، بواقع درجه سنج ما هنوز به حد نصاب لازم نرسیده است اینکه کی خواهد رسید ظاهرا هنوز روشن نیست!!!

 اگر با دیدن هر بیعدالتی پر خشم  و قهر شوی رفیق من هستی